جدول جو
جدول جو

معنی حبق البقر - جستجوی لغت در جدول جو

حبق البقر
(حَ بَ قُلْ بَ قَ)
بابونه. بابونج. (داود ضریر انطاکی). اقحوان. ربل. اربیان. قراص. کافوری. خامامیلن، و ظاهراً حبق البقر، همان عین البقر و اقحوان البقر است که مرادف آن در فارسی و عربی گاوچشم. گاوچشمه. چشم گاو. چشم گاومیش. بابونه گاو. برندکام. دیدۀ گاو. وردالحمار. عین العجل. احداق المرضی. خبزالغراب و غیره است.
لغت نامه دهخدا
حبق البقر
بابونه از گیاهان بابونه
تصویری از حبق البقر
تصویر حبق البقر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَبْ بُلْ بَ قَ)
رسنه. کلول. گاودانه. ملک. ارونس. اروبس
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بَ تُلْ بَ)
رجوع به حبه شود
لغت نامه دهخدا
(قُلْ بَ قَ)
آن را بپارسی پاچۀ گاو خوانند. (ریاض الادویه). چون آن را بسوزانند و بکوبند و بیاشامند نافع بود جهت خون رفتن شکم. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا
(زِ لُلْ بَ قَ)
سرگین گاو. پشکل گاو. خرء الثور. بیرونی آرد: سرگین گاو، زهر زنبور را جذب کند و هر گاوی که نبات کرسنه خورده باشد سرگین او چون بر اندامهای صاحب استسقا طلا کنند علت استسقا را سود دارد. (ترجمه صیدنه ذیل خرو). و در اختیارات بدیعی آمده: خثاالبقر، به پارسی سرگین گاو را گویند: چون بر ورمهای غلیظ نهند تحلیل دهد و چون بسوزانند و بر سوراخ بینی نهند، خون باز دارد و همه زهرها را نافع بود چون بخورند و گرم بر بدن نهندو بگذارند تا خشک شود بعد از آن برگیرند و دگر تازه بنهند چند نوبت. و چون بر پای نقرسی نهند با خاکسترو زیت سود دهد و بر گزیدگی زنبور نحل بغایت نافع بود و اگر در زیر زن بخور کنند، زادن بر وی آسان شود وبچۀ مرده بیندازد و بچۀ زنده بکشد و در خواص این زهر آرند که چون بر ثالیل بندند قطع کند. (اختیارات بدیعی). رجوع بمفردات قانون ابن سینا ذیل زبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حب البقر
تصویر حب البقر
گاو دانه (کرسنه) از گیاهان کرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجر البقر
تصویر حجر البقر
گاو زهره گاو زهره گاو زهرج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبه البقل
تصویر حبه البقل
برز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبق البری
تصویر حبق البری
پونه دشتی
فرهنگ لغت هوشیار